ترجمه بسيار قديمي از قرآن كريم

پدیدآورسیدعلی موسوی گرمارودی

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 856 بازدید
ترجمه بسيار قديمي از قرآن كريم

دكتر سيّد علي موسوي گرمارودي

اين نسخه با شماره? 5570 در انستيتوي شرق شناسي و ميراث خطي آكادمي علوم تاجيكستان نگاهداري مي شود. قطع آن 27×5.38 سانتي متر و داراي 263 برگ (526 صفحه A و B) است.كاغذ آن نازك تر از كاغذ سمرقندي و نوع آن احتمالا كاغذ ختايي است.
تمام اوراق داراي دو خط جدول مذّهب به ابعاد 19×5.32 سانتي متر است كه خط بيرون، فيروزه اي و خط درون طلايي است.
كنار برخي اوراق يك شمسه ? تزييني دارد واز آن ها، هريكس كه از آسيب فرسودگي در طي قرون، محفوظ ترمانده، چنان زيباست كه شكوه قرن ها پيش كتاب را با ديدن آن مي توان به آساني تصور كرد و گويي در تذهيب اين شمسه ، به قول بيدل، خورشيد را حل كرده اند:
تا زسرلوحش بسازم آفتابي بي زوال در پي تذهيب او خورشيد را حل كرده ام
در برخي از وراق، دركناره بيروني جدول ها، در شمسه هاي كوچك‌تر، آياتي كه براي قرائت درنمازهاي پنجگانه مناسب تر دانسته شده با كلمات الفجر، الظهر، العصر، المغرب يا العشا، مشخص شده است.
هر صفحه اي داراي 13 سطر متن عربي آيات و 13 سطر ترجمه? فارسي در زير آيات است كه هر دو با مركب سياه و با خط محقّق نوشته شده است. اما متن آيات با قلم درشت تر و ترجمه? آيات، با قلم ريزتر، و كاتب هر دو بي گمان، يك نفر بوده است زيرا تمام ويژگي هاي هر دو خط، يگانه است.
علامت هاي تجويد در كنار صفحه يا ميان آيات، با رنگ قرمزآمده است.
آيات مطلقا شماره ندارد و فواصل آيات تنها با طرح يك گل كوچك شش برگ ومذهب ، از هم جدا شده اند.
خط، بسيار پخته و بسيار استادانه است، حركات الفبا و صعود و نزول و دور آن‌ها استوار و با پختگي است اما كاتب دغدغه خوشنويسي و ايجاد يك اثر هنري، نداشته است.
نام سوره ها، در كتيبه هايي مذهب و نسبتا ساده و با خط تعليق (در برخي حروف متمايل به خط ديواني) آمده است.
كلمات عربي متن قرآني براي ترجمه فارسي كتابت شده اند، يعني هر كلمه با فاصله‌اي اندك از كلمه ديگر با مركب سياه و ترجمه? هر كلمه، زيرآن با قلم نازك تر آمده است.
در واقع كاملا مشهود است كه در كتابت، متن مقدس قرآن، تابع ترجمه است نه ترجمه تابع كتابت قرآن.
در كناره برخي صفحات طي قرون مختلف و با خطوط گوناگون، مطالبي در توضيح معاني برخي آيات نوشته اند.

افتادگي هاي آغاز و ميان و پايان اين نسخه

از آغاز حدود 11 صفحه افتادگي دارد يعني تا آخر آيه 76 از سوره? بقره.1
در ميانه، از آيه? 38 سوره? 33 (احزاب) تا وسط آيه 50 يعني، تا جمله?:خالصة لك من دون المؤمنين، كم تر از دو صفحه افتادگي دارد.
باز در ميانه، در ورق صد و سي و يكم (به شمارش خود نسخه)، از آيه?: ان اللّه يحول بين المرء و قلبه، يعني آيه? 24 سوره? مبارك انفال تا آخر صفحه، يعني تا ابتداي آيه?: ان تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا، افتادگي دارد.
از افتادگي هاي ميانه نسخه، مهم تر از همه، افتادگي حدود 20 صفحه ، از ورق 260 تا ورق 270، يعني دقيقا از آيه 20 سوره? نور تا آيه 19 سوره? مبارك نمل است.
بنابراين، اين نسخه، متاسفانه، متن و ترجمه سوره هاي فرقان و شعرا را مطلقا و سوره هاي نور و نمل را از آيه? 20 به بعد، ندارد.
از پايان نيز چهار و نيم ورق (پنج صفحه) افتاده يعني تا آخر سوره? والليل بر جاست.2

ويژگي هاي ترجمه اين نسخه

از مجموع فرسودگي صفحات، نوع كاغذ، شيوه تذهيب ها، نوع خط، رسم الخط ترجمه و حوزه? لغات و زبان و بيان آن، كاملا مشخص مي گردد كه فاصله? اين ترجمه به ما از حدود هشت قرن كم تر نيست.
اينك به برخي از ويژگي هاي اين ترجمه كه قدمت آن را مي رساند، اشاره مي كنيم:
1. كاربرد لغات مهجور: در ترجمه? آيه? من نطفه خلقه فقدره (عبس، 80 / 19) كلمه? چپلك را آورده است: «از پاره آب چپلك بيافريد او را پس تقدير آدمي كرد». اين كلمه در شعر منوچهري دامغاني به معني چركين و نكبتي و ناتميز، به كار رفته است:
هر كو بـجز از تو به جـهانداري بـنشست بيدادگر است و چپلك ، بي خرد و بس3
2. كاربرد صورتي از كلمات آركائيك مثل خستون به جاي خستو با تركيب تازه ناخستون.
مي دانيم كه فردوسي بزرگ اين كلمه را در شاهنامه در قرن چهارم هجري به گونه خستو و به معني معترف به كار برده ‌است:
زگفتار بيكار يكسو شوي4 به هستيش بايد كه خستو شوي
و نيز به معني مؤمن:
كه خستو نباشد به يزدان كه هست5 نشايد خور و خواب با او نشست
چنان كه اشاره كرده‌ايم اين كلمه در شكل منفي آن و به صورت ناخستون در نسخه? حاضر و در ترجمه? يكفرون (آيه? 91 سوره? مبارك بقره) به كاررفته است.
و در ترجمه? اقررتم، خستون آمديد بكار رفته است (ورق دهم B) كه باز درست برابر كاربرد شاهنامه است:
ببرّم ميانش به برنده ار6 چو خستو نيايد نبندد كمر
3. درترجمه كلمه قرآني غافل (ورق 11 A) تركيب ني آگاه بجاي نا آگاه، بكار رفته است.
4. در ترجمه? يكسبون، الفنجيده‌اند بكاررفته است كه كلمه‌اي بسيار قديمي و با ريشه? سغدي است: وويل لهم ممّا يكسبون: (بقره، 2/79) و واي مرا ايشان را از آن چه الفنجيده اند (ورق نهم A سطر6)
كسره? اشباعي (=ي)، همه جا به صورت همزه بكار رفته مانند: به تنهاء خويش، به جاي: به تنهاي خويش (در ترجمه : انفسهم ، ورق 10 B)
6. همه جا همزه? استفهام به (اُ) ترجمه شد ه است مثلا در ترجمه? اقتلت: اُبكشيي (ورق 221 A سطر پنجم) و در برابر افانتم له منكرون (انبياء، 21 / 50) (ورق 240 A سطر سوم) آورده است: اُ پس شما مر آن را منكريد. در همين ورق، در سطر هشتم، در ترجمه أجئتنا، آورده اي، آمده است.
7. باي فارسي (پ) را، همه جا با يك نقطه در زير آورده است: بس به جاي پس، بند به جاي پند، بيش او، به جاي پيش او؛ و...
8. كلمات مختوم به (ي)، همه جا دو نقطه در زير (ي) دارد حتي كلماتي مانند موسي و عيسي.
9. چه و كه و آنچه ، همه جا به صورت كي و جي و انج، نوشته شده است.
10. كاف فارسي (=گ)، همه جا با يك سركج آمده: كرامي به جاي گرامي، نمي كزارد به جاي نمي گزارد.
11. انانك به جاي آنانكه، انان به جاي آنان.
12. نام هاي عربي به شيوه? فارسي جمع بسته شده اند: آيت ها، به جاي آيات.
13. صفت را با موصوف در جمع، برابر آورده است: بندگان كراميان.
14. رعايت دقيق ذال معجم: همه جا درترجمه، براذر، پذر، ماذر و خذا آمده است به جاي برادر، پدر و مادر و خدا.
طبق قاعده‌اي كه در قديم در نثر و شعر و بعدها تا زمان ملك الشعرا بهاردر شعر (در قافيه) رعايت مي شد و چنانكه خواجه نصير طوسي به نظم در آورده است، آن قاعده اين بود كه:
آنان كه به پارسي سخن مي‌رانند در موضع دال، ذال را ننشانند
ما قبل وي ار ساكن جُز «واي» بود دال است و گرنه ذال معجم خوانند
يا به قول شرف الدين علي يزدي:
در زبـان فـارسي فـرق ميـان دال و ذال بـا تو گـويم زانكه نزديك افـاضل مبهم است
پيش ازاو در لفظ مفرد گر صحيح ساكن است دال باشد ورنه باقي جمله ذال معجم است7
نگاهي به برخي برابر نهاده ها در اين ترجمه
ـ دوگان دوگان در برابر: زوجين اثنين (ورق181 A سطر نهم)
ـ انبازگويان در برابر: مشركين (ورق101 A سطر دهم)
ـ بي از انك در برابر: بغير (ورق 221 A سطر پنجم)
ـ (خواهد آسمان ها از هم شكافدي از هول اين سخن و بشكافدي زمين واز پاي درآمدي كوه ها و بشكندي) دربرابر: تكاد السماوات يتفطّرن منه وتنشق الارض وتخر الجبال هدّا (مريم، 19 / 90) (ورق 229 A)
ـ و بالشت ها پس يكديگر ايستانيده، در برابر:و نمارق مصفوفه (غاشيه، 88/15)(ورق 260 A سطر نهم)
ـ و نهالي ها بازكشيده، در برابر: و زرابي مبثوثه (غاشيه/16) (ورق 260 A سطر نهم)
(دو عبارت اخير، چقدر همگون زبان و بيان تاريخ بيهقي است!)
فوايد زبان شناختي و زيبايي هاي اين اثر بسيار بديع، بر هيچ محقق، پوشيده نيست.
صاحب اين قلم بر آن است كه اگر گرفتاري‌هاي شغلي در اين ديار غربت بگذارد، تمام ترجمه اين اثر بسيار گرانبها را بازنويسي و سپس منتشر كند.

نمونه هايي از اين ترجمه

در بازنويسي ترجمه آيه هاي 77 تا 93 سوره بقره از اين نسخه، به جز آن جا كه در متن اصلي ذال معجمه آمده و ما امروزه آن را دال مهمله تلفظ مي كنيم مانند خذاي، ماذر، پذر: و به جز كسره? اشباعي (=ي) كه در اين متن همه جا به گونه همزه‌اي مستقل به كار رفته است، مانند بدستهاء؛ موارد ديگر را به ترتيب ذيل به رسم الخط امروز دگرگون كرده‌ام تا خوانندگان آسان تر دريابند:

بازنويسي نسخه اصل

آن ان
آنكه انك
آنچه انج
بدانچه بدانج

ورق دهم A

از اول آيه? 77، سوره? مبارك بقره (برابر با اوّل صفحه? 12 در قرآن هاي خط عثمان طه)
77. اُ [ونه]8 مي دانند جهودان كه خذاي مي داند آنچه پنهان مي كنيد [و آنچه] آشكار مي كنيد و از ايشان گروهي نانبيسندگانند ندانند از تورات [جز ] خواندن ظاهر و نيستند ايشان مگر بگمان
78. پس واي مر آنانرا كه [مي نبيسند] تورات [را] بدستهاء خويش پس مي گويند اين از [نزد] خذاي [است] تا بستانند بدان بهاء اندك. پس واي ويل (كذا) مر ايشان را [ازآنچه] بنوشت دستهاءشان و واي مر ايشانرا از آنچه الفنجيده اند.
79. [و گفتند] هرگز نبسايد ما را آتش مگر روزي چند شمرده [بگو آيا] نزديك خذاي عهد مي داريد پس هرگز خلاف نكند [عهدش را] يا مي گوييد بر خذاي آنچه نمي دانيد.
80. [آري] هر كه الفنجد و گرد برگرد او در گرفت بديها [دو كلمه ناخوانا] اهل آتش ايشان در آن جاويد مانند.
81. [ترجمه تمام آيه ناخوانا]

ورق دهم B

82. [دو كلمه افتادگي دارد] پيماني با فرزندان يعقوب كه نپرستيد مگر خذايرا و براستا (ي) ماذر و پذر نيكويي كنيد و همچنان با خويشان و بر يتيمان و درويشان و بگوييد برمردمان نيكويي و بر پاي داريد پنج نماز وبدهيد زكوه، برگشتيد.
شما جهودان مگراندكي از شما و شما روي گردانيده‌ايد.
83. و چون پيمان بستيم استوار بر شما كه نريزيد خونهاء يكديگر وبيرون نكنيد يكديگر را [از] خانمان شما پس خستون آمديم (كذا)9 و شما حاضران گواهي مي دهيد.
84. پس شما جهودان مي كشتيد يكديگر را و بيرون مي كنند (كذا)10 گروهي را از شما از خانِهاء ايشان خصمان ايشان را ياري مي دهيد بر ايشان [يك كلمه ناخوانا، شايد: (بد)] كاري و ستمكاري و اگر گرفتار آيد از شما اسيران بدست شما [يك كلمه ناخوانا، شايد: (فديه مي د)] ... هيد و باز مي خريد و آن حرامست بر شما بيرون كردن ايشان [دو كلمه ناخوانا] از تورات و ناخستون شويد ببعضي11 [شش كلمه ناخوانا] مگررسوايي.

ورق يازدهم A

در زندگاني اين جهان و روز رستخيز بازگردانيده شويد زي12 سختر (= سخت تر) عذاب ونيست خذاي ني آگاه13 از آنچه مي كنيد.
85. ايشانند آنانكه خريدند زندگاني اين جهان بدان جهان پس سبك كرده نشود ازيشان14 عذاب [يك كلمه افتادگي، ظاهر: و نه] ايشان راهيچ كس ياري دهد.
86. و بدرستي بداديم موسي را كتاب و بفرستاديم از پس او را پيغامبران ديگر و بداديم عيسي پسر مريم را پيدايي وقوي گردانيديم او را بجان پاك، اُ پس او هرگاه بياوردي بشما پيغامبري شريعتي، بدانچه دوست نداشتي نفسها شما سركشي كردند15 پس گروهي را دروغ زن كردند16 و گروهي را بكشتيد.
87. و گفتند دلهاي ما [كلمه اي ناخوانا شبيه به (غلافست)؟] نه چنان است كه لعنت كردست شان خذاي بكفرايشان پس اندكند كه بگروند.
88. و چون بيايد بديشان كتاب از نزد خذاي راست گوي كننده مر آنچه را با ايشانست، و بودند پيش ازآن هيچ [يك كلمه افتادگي] بر آنان كه كافر شدند پس چون بيامدشان [يك كلمه ناخوانا].

ورق يازدهم B

90. [دو كلمه ناخوانا] كافر شدند بدان پس لعنت خذاي بر همه كافران باد [يك كلمه ناخوانا] كه برگزيدند بدان تنهاء خويش كه كافر شدند بدانچه فرو فرستاد خذاي براي حسد كه فرو فرستد خذاي از فضل خود بر آنكس كه خواهد از بندگان خود پس سزاوار گشتند مر نفرين خدايرا بر نفرين و خشم ديگر و مركافران را عذابي باشد خوار كننده.
91. و چون گويند مر ايشان را كه بگرويد بدانچه فرو فرستاد خذاي گويند بدان گرويم كه بر ما منزل شدست از آسمان وناخستون مي شوند بدانچه وراء آنست و آن درستست راست كننده مر تورات كه بر ايشانست، بگو چرا مي كشتيد پيغامبران خذايرا پيش از اين، اگر شما راست گويانيد.
92. و بدرستيكه بيامدشان17 موسي عليه السلام (كذا) با پيدايي ها پس خذاي گرفتيد گوساله را از پس آن 18 و شما ستمكاران بوديد.
93. و چون ببستيم ما پيمان استوار بر شما و برافراشتيم بر سر شما كوه طور را گفتمي بگيريد آنچه داديم شما را به نيرو و بشنويد احكام آن را گفتند شنيديم [يك كلمه افتادگي] و اندر خورانيده شدست در دلهاي و ايشان گوساله بسبب كفر ايشان.

ترجمه تمام سوره عبس

دربازنويسي و ارائه ترجمه? سوره? عبس، هم رسم الخط اصلي متن و هم بازنويس آن با رسم الخط امروز را تقديم داشته‌ام تا خواننده ارجمند صورت اصلي متن را هم درست آنگونه كه در نسخه? اصل آمده است ببيند.19

ورق 430 B

سوره عبس، اثنان و اربعون آيه
بنام خداي بخشاينده مهربان
روي ترش گرفت و بگردانيد. كه نزديك او آمد آن نابينا. و چه داني تو اي محمد (كذا) باشد كه آن نابينا مي خواست كه پاك شود.يا پند خواست پذيرفت پس سود خواست داشت او را آن پند. اما هر كه از خداي، خود را بي نياز دارد. پس تو مر ورا تعرض كني و روي بدو آري. و نيايد بر تو ضرري، كه كافر نگردد. و اما هر كه بيايد نزديك تو و سعي كند. و او بترسد از خذاي. پس تو از وي مشغول شوي. دوري (كذا) باد از تو اين كار بدرستي كه اين آيت ها پنديست. پس هر كه خواهد پند گيرد. نبشتست در صحيفه گرامي كرده. با رفعت و طهارت. بدست فرشتگان سفير باشد. بندگان گراميان نيكوكار.

ورق 431 A (دنباله سوره عبس)

لعنت كرده شدآدمي را چه كافر كرد اورا. از چه چيز آفريدست او را. از پاره آب چپلك بيافريد او را پس تقدير آدمي كرد او را. پس راه خير وشر ميسر كرد پيش او. پس بميرانيد او را پس گور كرد تا رسوا نشود. پس چون خواهد زنده كند او را . حقا كه نمي گزارد آنچه آفريدگار فرمودست . پس گو بنگر (د) آدمي بنظر عبرت. كه ما فرو بارانيديم بارانرا باريدن به رحمت . پس بشكافتيم زمين را شكافتني نيكو. پس برويانيديم در آن دانه ها. و انگور و سبزي كه علف ستور باشد. و درخت زيتون و خرما . و باغها(ي) پر درخت. و ميوه? خوش مزه وچراخوارها. تا برخورداري باشد مر شما را و مر چهارپايان شما را. پس چون بيايد روز قيامت. روزي كه بگريزد مرد از برادر خود. و از مادر خود و پدر خود. و از زن و فرزند خود. مر هر مردي را از ايشان آن روز اندوهي باشد و از ديگران مشغول كرده. بعضي روي ها آن روز تازه و خندان و شادمان باشد. و بعضي روي‌ها آن روز نشسته باشد بر آن گردبادي (كذا). پوشيده باشد آن را تاريكي و سيـ (اهي). ايشا(ن) آن كافران نابكاران.

ورق 430 B

سوره عبس، اثنان واربعون آيه
روي ترش كرفت و بكردانيد. كي نزديك او امد ان نابينا.
و جي داني تو اي محمد باشد كي ان نابينا مي خواست
كي پاك شود. يا بند خواست بذيرفت بس سود
خواست داشت او را آن بند. اما هر كي از
خذاي خود را بي نياز دارد. بس تو مر ورا تعرض
كني و روي بدو اري. و نيايد برتو ضرري كي
كافر نكردد. و اما هر كي بيايد نزديك تو
و سعي كند. و او بترسد از خذاي. بس تو از وي
مشغول شوي. دوري باد از او اين كار بدرستي كي
اين آيتها بنديست.
بس هر كي خواهد بند كيرد. نبشتست در صحيفه
كرامي كرده. با رفعت و طهارت. بدست
فرشتگان سفير باشد. بندگان كراميان نيكوكار.

ورق 314 A

لعنت كرده شد آدمي را جه كافر كرد او را.
از جه چيز افريدست او را. از باره? آب
جبلك بيافريد او را بس تقدير آدمي كرد
اورا. بس راه خير و شر ميسر كرد بيش او.
بس بميرانيد او را بس كور تا رسوا نشود.
بس جون خواهد زنده كند او را. حقا كي نمي‌كزارد انج افريدكار فرمودست. بس كو بنكر (د)20
آدمي بنظر عبرت. كي ما فرو بارانيديم بارانرا
باريدن برحمت. بس بشكافتيم زمين را
شكافتني نيكو. بس برويانيديم در‌‌ان
دانها. و انگور و سبزي كي علف ستور باشد.
و درخت زيتون و خرما. و باغها بردرخت.
و ميوه? خوش مزه و جراخوارها.
تا برخورداري باشد مر شما را و مر جهار ـ
ـ بايان شما را. بس جون بيايد روز قيامت.
روزي كي بكريزد مرد از براذر خود. و از ماذر
خود و بذر خود. و از زن و فرزند خود.
مر هر مردي را ازيشان ان روز اندوهي
باشد و از ديگران مشغول كرده. بعضي رويها
ان روز تازه. و خندان وشادمان باشد.
و بعضي رويها ان روز نشسته باشد بران كردبادي.
بوشيده باشد آنرا 21 تاريكي و سيـ 22.
ايشان23 كافران نابكاران

پاورقيها:

همان / 208.
1. ظاهرا بعدها با خط ديگري دو صفحه و نصف از آن افتادگي، بدون ترجمه جايگزين شده است.
2. اين پنج صفحه نيز در قرون بعد با خطوط ديگر بدون ترجمه، بازنويسي و جانشين شده است.
3. لغتنامه دهخدا، ذيل همين كلمه.
4. شاهنامه،1/1، بيت 12 ويراسته مهدي قريب ـ محمد علي بهبودي، نشر توس، تهران 1373.
5. فرهنگ لغات و تركيبات شاهنامه، داريوش شامبياتي، نشر آران 6/208.
7. رجوع فرماييد به لغتنامه دهخدا ، ذيل حرف ذال.
8. آنچه در اين علامت [..] آمده، افزوده? من است كه در جاي ناخوانا يا افتاده، به حدس گذارده ام. خواننده محقق مي تواند مطلقا آن ها را ناديده انگارد.
9. ظاهراً سهو كاتب است و بايد خستون آمديد باشد زيرا در آيه اقررتم آمده است نه اقررنا.
10. ظاهراً سهو كاتب است و بايد بيرون مي كنيد باشد زيرا در آيه تخرجون آمده است.
11. اغلب متون قديمي اين كلمه را بدون (ي) مي نويسند، اما د رسراسر اين متن ـ به دقت كاويدم‌‌‌ـ همه جا بعضي آمده است و حتي يك مورد بعض (بدون ي) نيامده است.
12. زي ترجمه الي است، يعني به سوي .
13. كذا به جاي ناآگاه.
14. كذا به جاي: از ايشان.
15. ظاهراً سهو كاتب است و بايد سركشي كرديد باشد زيرا در آيه استكبرتم آمده است.
16. ظاهراً سهو كاتب است و بايد دروغ زن كرديد باشد زيرا در آيه كذبتم آمده است.
17. ظاهراً سهو كاتب است و بايد خستون بيامدتان باشد زيرا در آيه جائكم آمده است.
18. استثنا در اينجا مدّ آرا گذارده است.
19. براي تحقّق اين امر، چون زرنگار حرفي ي با دونقطه در زير نداشت، از نرم افزار ورد عربي استفاده كردم.
20. در نسخه? دستنويس، (بنكر) آمده كه احتمالا اشتباه كاتب و صورت درست بنكرد (=بنگرد) است.
21. با آنكه تقريبا در همه جا مصوت بلند (آ) بدون كلاه (يعني به صورت مصوت كوتاه‌‌(ا) صحيح است نوشته مي شود، اين مورد از جمله موارد بسيار نادراست كه به صورت مد آمده است.
22. واژه به دليل فرسودگي و پارگي پايين صفحه نامعلوم است، ظاهرا سياهي بايد باشد.
23. واژه? نامعلوم، ظاهرا ايشان.

مقالات مشابه

بررسی چندمعنایی واژه «روح» در ترجمه‌های قرآن کریم

نام نشریهمطالعات ترجمه قرآن و حدیث

نام نویسندهحسین افسردیر, فتحیه فتاحی‌زاده, لینا سادات حسینی

ترجمه معنا شناختی عناصر فعلی- اسمی در قرآن

نام نشریهمطالعات ترجمه قرآن و حدیث

نام نویسندهرضا امانی, شیدا کریمی, سیده‌زهره صالحی